چند تا عکس خوشکل
پس انداز گل پسری
این هم اولین دفترچه پس اندازه شماست که من و بابایی تصمیم گرفتیم که برات بازش کنیم . راستی دست عمو جونم درد نکنه که توی این کار سهم داشت .عیدیتو پیش پیش گرفتیا کلک باز انشا الله به سلامتی استفاده کنی ...
نویسنده :
بابا و مامان
11:35
اسب سواری
چند وقت پیش رفته بودیم خرید که شما اسب موزیکال رو دیدی و خواستی که سوارش بشی ، که سوارم شدی الهی فدات بشم من که هنوز خیلی کوچولویی ...
نویسنده :
بابا و مامان
18:07
جشن بادبادک
آریایی جونم جمعه ۲/۱۲/۹۲ جشن بادبادکها بود باعمه جونی رفتیم عمه برات یه بادبادک خوشگل گرفته بود که بابا جونی روش اسمتو برات نوشته بود.تاوقتی که توآسمونا رفت اسمت مثل خورشید بدرخشه من نتونستم اون روز ازت عکس بگیرم .چون همش لجبازی میکردی عمه ازت عکس گرفت که بعدا برات عکسارو تو وبلاگت میذارم . ...
نویسنده :
بابا و مامان
18:51
تولد سه سالگی
مامانی شما همش میگفتید که تولد من کف شادی (برف شادی) برام بگیرید.چون خداجون خیلی دوست داشت جلو تر برات کادوشو فرستاد ویه عالمه بهت برف شادی داد . برف اینقدری بارید که از در خونه نمیشد بیرون رفت ولی دل بابا جون طاقت نیاورد جاده رو باز کرد...
نویسنده :
بابا و مامان
18:44
برف بازی
چشم پزشکی
پسرکم برای معاینه چشماش به مطب دکتر رفته مثل آقاها نشسته تا نوبتش بشه الهی دورش بگردم ...
نویسنده :
بابا و مامان
18:41
مریضی آریایی
یه چند روزی بود که آریا حالش خوب نبود بمیرم واسش از بس غذا نخورده بود لاغر شده راستی بهتون بگم رفته بودیم دکتر آریا رو معاینه می خواست بکنه پسرم از ترس گفت الان بهترم.اوه اوه از دست این آمپول ها ...
نویسنده :
بابا و مامان
18:41